شخصیتهای شائیستۀ مردمی چرا وچگونه به حاشیه رانده میشوند؟
حسن پیمان حسن پیمان


پیوست به گذشته...و

{قسمت-5-}

طرح مسئله

آئین عیبجو*

 

 دیدگاه ها وروشها*

یک:  گروه افراطی پهلوی راست شخصیتها

دو: گروه افراطی پیلوی چپ شخصیتها 

سه  : _  گروه سالم اندیش 

 

 آئین عیبجو

موشگافم من به عیب دیگران"

چون به عیب خود رسم کورم در آن".. ا

"...."

عیب جویم آئینم عیبجوئیست

عیب خود پوشم زمین تا آسمان

بین هر قوم وتبار شور افگنم

افگنم آتش میان آشیان...ا

هیچ کس را برتر از خود نبینم

سد شوم هر استعداد است شگوفان

دروغ وکذب وتخریب است پیشه ام

تا باشم به هرمقام در شأن وشان

با این اندیشۀ منفور وحسود...ا

کنم معدوم همه هستی در جهان...ا

ار به معراج رسیدن ره همین است

کند محکوم "پیمان" این رسم دونان...ا

بهشتی گربکامت هست از این ره

 جهنم به ازین بدعت ز رضوان

حسن پیمان

ته کاوی در فریش میدوز

می/5/13

شخصیتهای شائیسته ومردمی چرا وچگونه به حاشیه رانده میشوند؟ :- همان قسمیکه اشاره گردید؛ به تأکید روی برخی حقائیق وواقعیتهای زنده ؛گروهی از عناصر حسود وخود برتر بین پرتوقع شیاد وشارلتان که در هر ارگان وساختار ونهاد های سیاسی-اجتماعی-فرهنگی ومذهبی وسازمانها واحزاب و... کم نیستند و معمولأهمیشه حضور دارند؛ در رابطه به نقش افراد وشخصیتهای شائیستۀ مردمی که  به آن نهاد ها ارگانها وسازمانها از هر قماشی که باشند چه منسوب ومتعلق باشند ویا نباشند ؛درقبال بسا واقعیتها وحقایق وفاکتهای عینی دیگر با درک سطحی وشناخت ذهنی تاریک اندیشانه وتنگ نظرانۀ غیر موئجه وبی اساس ونا سالم حسودانه توأم با بغض وکین وبا کامپلکستیها وعقده مندیها ی شخصی-سیاسی-اجتماعی-اتنیستی ومذهبی وعقیدتی-قبیلوی و... خود  با همچو شخصیتهای موئثروشائیسته وبا نفوذ؛ برخورد های نا سالم بچه گانه وحسودانه تعصب آمیز مینمایند.ا -این عناصر مضر ومخرب درون این نهاد ها ویا عناصر اپوزیسیون بیرون از انها(که اینها نیز اپوزیسیونهای مخالف از راست ترین تا چپ ترین ومیانه رو و... با برنامه وعقاید ورفتار وروشهای گونگون خود  یک امر طبیعیست که  باید تخریب ومضریت نمایند که یک بحث جداگانه است)  را میتوان(از(لحاظ شناخت کور وجامد خود آنها از این شخصیتها) به گروه های ذیل شناسائی نمود:ر

دیدگاه ها:-و

یک : گروه افراطی پهلوی(راست) شخصیتها:_عناصر مربوط به این گروه مرکب از کسانی هستند که شخصیتهای شائستۀ  سیاسی-اجتماعی- وملی و...وبویژه که منسوب به نهاد های متذکره از هر نوعی که باشند را تحمل کرده نمیتوانند ویا بطور قطعی ومصمم  آنها را نمیخواهند واصلأ با ایشان کنار آمده نمیتوانند؛ ولو که این شخصیتها مردمانی از هرلحاظ شائیسته هم باشند. چون این گروه سخت حاسد ودر عین حال شدیدأ متعصب هستند. واز حسادت وبخیلی زیاد ویا عقاید وآیدیو لوژی وروشها ورفتاری که دارند؛ انها را درقبال خود نمیخواهند واستعداد آنها را تحمل کرده نمیتوانند واز استعداد وتبارز انها رنج میبرند.چون که خود انها آن توانائی واستعداد را ندارند؛ از انرواز نفوذ همچو اشخاص شائیسته درنهاد ها ورشد شخصیت وتبارز انها در نهاد مربوطه وسر انجام دربین توده ها به شدت جلوگیری مینمایند. وبا این برخورد تحجر آمیز وآگاهانه؛ تندرو تر وافراطی تراز هر افراطگرایان دیگر که همیشه در نشخوار تخریبات شان هستند؛ به دلائیل آتی عمل مینمایند:...!- الف :-حتا تا به حدی به این عمل وحسادتهای عقده مندانۀ خود با تنگ نظریهای بچه گانۀ  سقوط نموده ادامه میدهند وبر علیه انها به شیوه های توطئه آمیز سیاستهای خود را دنبال مینمایند که حتا در هر نظام ودر هر رژیم ودگر گونیها و دولتها ونظامها هم که برقرار گردد؛نیز همین اهداف کور خودرا بگونۀ کور وبسته وجامد دنبال مینمایند. بگونۀ مثال: حتا نهاد های مربوط به دهه های گذشته که حدود سه دهه است که دست خوش تحولات ودگرگونیهای اخیری قرار گرفته وتا امروز هم ازهم متلاشی ومضمحل گردیده اند؛ به جرم منصوبیت ویا عضویت در آن نهاد ها و به جرم فعالیتهای سیاسی-اجتماعی گذشتۀ انها؛ تا امروز مورد تخریب تحقیر وتبلیغ وپیگرد قرار گرفته؛ از رشد ونفوذ وتبارز شخصیتهای آنها شیادانه ونهایت شیطانی جلو گیری نموده وسد میگردند؛ تا( موقف خود این عناصر ابن الوقت؛مرتجع مقام پرست وخود خواه ازخود راضی پرتوقع وحسود ورند وچالاک ؛ وعقب گرا حفظ گردد و شخصیت غیر شائیستۀ  خود آنها کاذبانه رشد یابد). ویا یک بیمار روحی وروانی دیگری را میتوان مثال زد که:  حتا ازپهلوی چپ در گذشه نیز بخاطر اخذ موقف ومقام پرتوقع خود تخریب وبه گروه بازی وباند سازی دور از منافع مردم تفتینگرانه؛ دست میازید واز بدنۀ حزب انقلابی ومترقی وپیش آهنگ نهضتها بخاطر تضعیف مواضع آن از او جدا وفاصله گرفته به ارتجاع وقت خوش خدمتی مینمود وهرگاه امتیاز داده میشد دوباره امده  پس زانومیزد وبا معمله گری  مقام کاذب میگرفت  وآنگاه خموش میبود؛  وبمجرد که زیر فشارهای نظامی سیاسی ارتجاع داخلی ومنطقه و وارتجاع بین المللی وهجوم جهان سرمایه داری یکجا با این مقام نمائیشی خود ان نهاد مردمی وترقیخواه  سقوط وشکست داده میشود ؛ بازهم همین عنصر؛ اولین مخریبی  میباشد که پیش قراول میگردد ودر پیشاپیش هجوم تبلیغات و سیل تخریبات خائینانه وکاملأ مغرضانۀ  سیاسی ارتجاعی ترین وسیاه ترین نیروهای واپسگرا پای دوی نموده  برای برائت اعمال معامله گرانۀ  وامتیاز خواهانه ومصئونیت  ابله هانه وزبونانۀ خود بر ضدیت برمیخیزد  ؛  و تحت  عنوان شکست  خورده  و کوتا  چیها  میکوبد  و(کودتای که انهم  صد درصد تحمیلی است! )  و گاهی هم  امروز که  سنگینی  میزان  دیدگاه  ها  وداوریهای مردم وتأریخ را دیده غیر مستقیم به نفع وبه دفاع از موقف وموضعگیریها وشگردهای گذشتۀ سیاسی انها  برخلاف چند ماه پیش موضعگیریهای خصمانه  خود ابن الوقتانه وابله هانه پلۀ ترازورا دیده به تبلیغات دست یازیده است  ومیداند که این شکستهای موئقتی برای تکمیل وغناسازی تجارب خوب وبد  ؛شیرین وتلخ گذشتۀ تاریخ است ؛بدون شکستهاو پیروزیها وبدون افتیدنها ولغزیدنها پیروزی نهائی ممکن نیست. هیچ کسی گروهی ونهادی در تأریخ بدون شکستها وسرکوبها ی خونین زنجیرو زندان واعدامها وتیربارانها خلق خود را به قدرت واقعی نرسانیده است ؛ با همچو شکستها نهاد های انقلابی مردمی هرگز نابود نمیشوند، پیوند های توده ای مجدد پیدا میکنندو سرانجام به یگانه نقطۀ امید وتکیه گاه همه زحمتکشان وجامعه مبدل میگردند. وتو که با گروه خود در طول تأریخ مبارزۀ مزبزب وتوأم با سازشها ومعامله گریها توأم با فریب واغوا بالای سرنوشت خلق در هرزمان مصئون بودی واصلأ نزد ارتجاع وامپریالیسم دشمن خطرناک حساب نمیشوی وبرطبق میل وخواست انها عمل کرده آمدی ومیکنی از تو کدام بیمی ندارند وبالای تو هیچ کس حتا مردم نیز حساب نمیکنند. واز کسی ترس دارند که بنیاد ارتجاع وامپرایالیسم را از بیخ براندازد وچرخ نظامها بدست خلق بافتد که این اصل در ماهیت وسرشت تو واهداف تو نیست.این دشواریها وخم وپیچ مبارزه یکی از قانونمندیهای عینی  در روند تکاملی هر پدیدۀ متخاصم بویژه در جامعۀ متخاصم طبقاتی  است  که با انجام مبارزۀ طبقاتی که سرچشمۀ تکامل انست؛ به سر میرسد!- وتوکه  با  چهره و روش دیگر،دروازۀ   کشور اروپائی را که او (کشورمزدور حلقه بگوش امپرایلیسم ویاامریکا است؟!)  دق الباب زده برسر دسترخوان جیرۀ آن چهار زانوزده چپوله گوئی ورجز خوانی مینمائی ومانند کرزی خودرا ضد امرکائی وانمود میسازی!؟؛ واما این واقعیت به همگان روشن است ؛کسانیکه بنابرمعاذیرسیاسی به امریکا  تبعید ویا فرستاده شده  اند انرا جرم تلقی مینمائی و انهارا بروی حسادت وعقده های سیاسی تخریب مینمائی که گویا چرا این شخصیتها دیروز شعار ضد امپریالیستی میدادند امروز به امریکا به آغوش امپریالیسم پناه برده اند ؟؛  بلی ؛راست است وبهترین مواد تخریبی برای تو همین است میتوانی به نرخ روز از این تخریب وتبلیغ  مغرضانۀ سیاسی خود نان خوبی هم دریافت نمائی .وهرگاه این روش تخریبی وانتقاد تو  سالم  ومعیار تعین شخصیت باشد ومورد قبول و پذیرش همه باشد و تبعید وپناهندگی جرم تلقی گردد؟ در انصورت خود این نقاد لجوج وبی خبرازخود که همین اکنون به کشور اروپائی مزدور وغلام حلقه بگوش ویک کشور دنباله رو وهمسنگر امریکا  از قفس طلائی او همیشه مصئون ومتواترمانند زاغ وکلاخ!؟، نه بلبل، ریزمیکند وبوق وکرنا سرداده وبا تخریب وتاخت وتاز های غیر مستقیم یا مستقیم همه روزه وپیوسته  میتازد وجیره حلال میکند که  ؛ همۀ این تب وتلاشها ی مذبوهانه از نهایت  خشونت و افراطگرائی وتعصب وسیاست کودن وبی دانشی او ریشه میگیرد وتحت پوشش شعار ضد امپریالیستی به همین امپریالیسم؛ آگاهانه و دوباره  بار بارخدمت میکند؛ پس میتوان به همچو مخرب نیز که در آغوش کشور مزدوربه امپرایالیسم؛ حتا به همگان روشن است که نسبت به شرائیط مساعدتهای امریکا بیشتر وبهتر پرورش میابد؛  شخصیت ملی-سیاسی ومردمی وغیره قائیل شد؟؟؟- آیا خلق امریکا وهالیند وافغانستان وغیره کشورهای سرمای سالاری همه یک خلق نیستند واین شخصیتها به جملۀ این خلق ها شمرده نمیشوند؟. همه زیر ستم واستثمارسرمایه سالاری قرار ندارند ورنج نمیکشند؟؟؟ آیا طبقات ومحافل حاکمه در این کشورها بمثابۀ آله سرکوب وزجر وشکنجه وستم واستبداد بیعدالتی وبیداد ونابابریها برضد خلق خود فرمان نمیرانند؟؟؟ آیا همیشه وهمه مبارزین راستین ومیهن پرستان اصیل را،  بازروزور؛ تطمع وتوبیخ و...  نموده  میتوان ازخلقها جداساخت !؟- واگر این شخصیتها به این معاملات نیز مانند دیگران تن در میدادند  بسیار به سادگی در وطن شان در همه دوره ای سیاه وشوم استبداد درافغانستان تسلیم میشدند ومانند مجاهدین واسلاف شان میهن فروشی ومزدوری قتل و غارت ودزدی وده ها جنایات وفجائی وفساد را آنهم بشکل مافیائی ان چه در زمانه هایئکه در مسند قدرت ودولت مداری بودند ویا در دورۀ بعد ان انجام میدادند وداخل وخارج با همه قوم وقبیلۀ خود آرام زندگی میکردند وخود را محتاج جیرۀ بخور ونمیردور ازوطن وقوم ومردم خود با همه رنج ومشالفت وفاقگی وحقارت  هرگز مقید نمی ساختند وان عده که هستند وبه هرمعامله تن در دادند ودر خدمت دولت مزدور قرار دارند نیز پوشیده نیست خط ومرز خود را مانند تو جدا نموده اند! وده ها مطالب ازاین قبیل است که که این بیماران نشخوار میکنند که به موجب آن نتنها بی خریطه مانند تفنگ چره ای زاغ وکلاخ وکبوتر را  همه روزه وپیوسته یکجا فیر مینمایند ویا چرند میگویند وخود را صیاد وشکارچی ماهر جازده اند مانند راکتهای کور مجاهدین وطالب وگلب الدین وکرنیلهای پاکستانی همه بیگناهان را یکنواخت شکار مینمایند که ماهیت انها نیز به همگان روشن است. زیرا تشخیص انها کور است؛ صید اصلی مصئون میماند وبیگناه که باید مصئون بماند مورد شکار قرار میکیرد وکشته میشود. ویا اصلأ  این منتقد وسیاست مدار اشتی ناپذیر؟! از خود راضی وحق بجانب حاضر نیست که یکبار از خود نیز بپرسد که در کجاست ودر آغوش کدام کشور غربی وشرقی به ناز ونعمت سپری میکند ؟ ولو که حتا در افغانستنان هم  میبودی تحت کدام رژیم  مزدور با ده ها شبکه های جاسوسی انها که همه به رقابت یک دیگر در سراسر جامعه خانه به خانه نفوذ نموده اند  انجا هم که وطن تو بود ؛ اگر میبودی چه میکردی وبه کی ها خدمت میکردی ؟ روشن است که اگر سیاست مدار مصمم وآشتی ناپذیر باشی نه معامله گر!در ان صورت  باید نابود ساخته میشدی زیرا شبکه های جهنمی وسیاستهای دوزخی در وطن ما نسبت به هر کشور دنیا در انجا فعال تراست وهر کاریرا که خواسته باشند به حق تو انجام میدهند وتو این شناخت را نداری ویاخودرا به کوچۀ حسن چپ میزنی وصرف یک مواد تبلیغاتی برای خود تیار نموده ای وهرروز نشخوار میکنی؛ و یا  به وطن میبودی به دولت مزدور ویا به شبکه های جاسوسی داخلی وخارجی خدمت میکردی ویا در صف اکثریت خموش جامعه  مانند یک نیروی خنثا به شکرگذار بیدفاع ودعا گوی برای پرستش مستبد وبه استقبال از استبداد مافیایی بودی وبتواین شرائیط به هروسیلۀ ممکن تحمیل میشد ویا با گروهک خود برای زنده ماندن به هرمعاملۀ دیگر تن در میدادی زیرا اگر آشتی ناپزیر باشی ترا به زیر ریش خود برضد خود دشمن خطرناک پرورش نمیدهد !؟؟؟ ازاینروباید اذعان داشت که: بدون شناخت از پیدده ها از هرنوعی که هست، نه این نوع  صیاد با تفنگ چره ای وچقمقی خود موئفق است و نه مردم که بیگناه اند مصئون وموئفق هستند ونه همچو عناصر با این خدمت کور خود به معراج خواهد رسید وقربانی را باید بیگناهان که مردم وشخخصیتهای بی ازار  مردمی اند باید در این معرکه  با اعمال وشگردهای مخربی همچو عناصر نا عاقبت اندیش پرتوقع  و شهرت طلب بدوش بکشند وبه اتش هیزم تخریبات ارتجاع ونیروهای سیاه عقبگرا پطرول بپاشند! ورنه  ضرورت تأریخی حکم میکند که با مرزبندی بین صف  ترقیخواهان وعقبگرایان ومحافظه کاران بویژه در شرائیط کنونی که صف نیروهای تحول طلب ترقیخواه وروشن نگر وروشن فکر واقعی از عقبگرایان ومحافظه کاران وتاریک اندیشان بدرستی شناخت وتفکیک گردیده در جهت تقویۀ مواضع مترقی ودموکراتیک برخورد های مسئولانه صورت گیرد ورنه نقط امید جامعه در اینده کیست وبه کدام نیروها باید تکیه نمایند؟؟؟ وتو که همه را رد میکنی ودشنام وناسزا میدهی وغیر از گروهک محدود ومنحصر خود ازدیگران نفرت داری وبه نیرنگها ی مختلف گه به ذوق ارتجاع وگاهی به میل مترقی حرف میزنی وراه میروی وسر خودرا در ریگ گور نموده ای  ودوست ودشمن خودرا هنوز تشخیص درست نکرده ای؛ مردم ترا به روشنی میبینند و از ابتدأ تا انتها بیشتر خودت نسبت به دیگران زیر سوال هستی  ؛ صد جفنگ گوئی به یک کرده ورفتار نمی ارزد واز هزار گفتار وخروار اوراق  بی مایه وبی مزۀ وبی منبع تو مردم صرف  به یک عمل تو ارزش قائیل میشوند!!!-از انرو ست که شاعر بادرد با مواجه با همچو عناصربی اراده وبی ثبات ولمپن صفت مکاره وفریب کار به فریاد آمده اذعان میداردکه:و

روی نیکوئی نبیند هرکه نیکو کارتر

بیشتر آزاربیند هر که بی آزارتر

".........."

ب : -   ویا به مثال دیگری توجه میکنیم که؛ هرگاه شخصیتها ی شائیسته( وقتی واژۀ شائیسته دراینجا بکار برده میشود ویابه  بحثهای قبلی تذکر رفته؛ معنای انرا دارد که آن شخصیتها از هر لحاظ ویا از   هر نوع معیار شخصیت شناسی دیگر برخوردارباشند. ویا حد اقل نکات مثبت واوصاف نیکوی انها بر نقاط ضعف ومنفی انها سنگینی داشته باشد..)هرگاه یکی از این گونه شخصیتهای طراز شخیص وشائیسته که دارای گذشتۀ پاک وکم عیب ویا اصلأ دربین اقشار روشن نگروترقیپسند ومردم پیشقدم وآ گاه خود با اوصاف نیکو یاد گردند وشاید مرتکب هیچ نوع خیانت وجنایت هم نگردیده باشند بجز برخی موارد و وقایع  وحوادث تحمیلی. وچنان نقاط منفی وضعف جدی ونامطلوب که آگاهانه مرتکب ان نشده باشند ودارای اوصاف ناپسند قابل یا د آوری  هم نداشته باشند که با ارزش بوده و روی آن بحثهای جدی صورت پذیرد؛ رشد وتبارز واحیا واستفاده از همچوشخصیتها در مواردیکه موئثر واقع گردد؛ باید جدأ مورد بحث قرار گیرد و به حیث سرمایۀ معنوی ضایع نگردد.اما سوال اساسی اینجاست که عناصر حسود ومتعصب وخود برتربین وناتوان وشهرت طلب از آن بیم دارند و بمانند مرتجعین محافظه کارومحافل حاکمۀ زبون دولتی از نفوذ وتبارز انها به هر وسیلۀ ممکن جدأ جلوگیری مینمایند وبه بهانه های مختلف رشد انهارا سد میشوند وطبعیست که یک نقش ارتجاعی تنگ نظرانه  وحسودانه را بازی میکنند. در حالیکه ؛ هرگاه از موئثریت دانش وکار آزمودگی فهم وفضیلت همچو شخصیتهای مجرب وکارکشته در صورت پذیرش وآمادگی وهمکاری هرگاه  آنها داشته باشند به نفع همان نهاد مربوطه بهره برداری صورت پذیرد؛ نتنها مثمر ثمر واقع خواهدشد بل، نهاد مربوط را بیشتر از پیش تقویت و رونق بخشیده از فرار مغزها و ضیاع سرمایه های معنوی که محصول تعلیم وتربیه وتجارب چندین ساله کار وپیکار وزحمتکشی وبا هزینه های هنگفت وبا تعلیم وتربیۀ عالی از هر کشور پیشرفتۀ جهان هم اگر باشد باکی نیست  علمیت انها ضرور است با علم نبایت تعصب وخشونت ورزید؛ مطابق به اهلیت ورشتۀ تحصیل وتجارب ودانش ایشان هرگاه بطور اعظمی وموئثر بهره برداری صورت پذیرد ؛ چه مانعی ومشکلی را خلق خواهد کرد؟ بجای جلوگیری از نفوذ همچو شخصیتها صرف نظر از تعلقات اتنیستی-قومی-زبانی وعقیدتی وسیاسی ومذهبی انها ؛ چرا جلو عناصر بلی گو وناتوان وبیدانش وحسود نفاق باز ومتعصب  وحاسد وفاسدغیر شائیسته پرتوقع  ولو هراندازه عزیز وارجمند هم باشد گرفته نشود ؟ و چراعناصر گروه ساز وباند باز تصفیه نگردد ؟ و چرا این روش حتا بمثابۀ یک پروژۀ مهم وعمده در محور اهداف بزرگ همان ارگان ویا نهاد اعم از دولتی واجتماعی قرار نگیرد ؟ وچرا معیار های شائیسته سالاری ترویج ونهادینه گردیده وبه یک قانون تخطی ناپذیر مبدل نگردد؟؟؟  وده ها چراها ی دیگر ازین دست؟. ونانیکه ازاین طریق خورده شود لذت وکیفیت ان بیشتر از نعم که از طریق قوم وقبیله بازی وگروپ وباند سازی وغارت وفساد مافیائی بدست می آید لذیذ تر خواهد بود .وجدان فرمانروا یا زمامدار مسئول نیز اگر حد اقلی بنام  به اصطلاح وجدان واحساسی در وجود خود موجودداشته باشد با اتخاذ همچوروش وسیاست نیز آرام ومردم نیز راحت خواهند گردید .ا

ت : _  وازجانبی نارضائیتهای ناشی از این کوتاه نظریهای حسودانه که مایۀ درز اندازیها نفاق بازیها وعدم همسوئیها وبی اعتمادیها وسائیر پدیده های شوم فتنه گرانۀ تعصبی میگردد؛ جلوزده شده فضای رشد وتبارز سالم استعداد های شگوفان مساعد وزمینه سازی میگردد.جای ناتوانان استفاده جو را تواناهای شائیسته وپاک نفس واز هر لحاظ صادق وزحمتکش ووفادار وپشتکار اشغال میکند وروند رشد نهاد مربوطه را در همه عرصه ها تسریع میبخشد. واین درحالیست که همچو شخصیتها ی شائیسته به جرم داشتن فعالیتهای سیاسی -اجتماعی وانهم درکذشته ها انجام داده اند؛  کنارزده میشوند ویا  بنابر عدم تحمل دانش وفضیلت وتوانائی انها که حسودان  متعصب خود برتربین وناتوان در کنار خود تحمل کرده نتوانسته ایشان را در حاشیه قرارداده  و حتا انها را تصفیه مینمایند نیز خیانتی ملی شمرده میشود.ا زیرا توانائی وشائسته گی این شخصیتهای شخیص بلای جان خود انها گردیده انگیزۀ تحریک ناتوانان وضعفای پرتوقع وحسود و استفاده جو میگردد وبر طبق میل ورغبت وذوق وعلاقۀ عناصر حسود واستفاده جو وشارلتان فاسد ومنافقین درون همان نهاد کارواجراآت نمیکنند ونمیخواهند به خیانتها وجنایات آنها شریک شوند؛ از آنرو باید به این جرم یعنی به جرم شائیسته سالاری نیزانها باید  تصفیه گردند که به این ترتیب از رشد ونفوذ این شخصیتها وروشهای شائیسته سالاری جلوگیری به عمل  می آید که علل بروز ده ها پرابلم های دیگردر درون نهاد مربوطه میگردد که همۀ این پدیده های نامطلوب ومنفی ازهمچو بر خوردهای ناسالم آنها ؛ ناشی میگردد.ا

ث :_   به سخن دیگربرخی اعضای بانفوذ همچو نهاد؛ کسانیراکه نمیخواهد در کنارش باشد یا از رشد استعداد وتوانائی او ویا از (هژمونیستی در رهبریها که بیشتر ازهمه عمده ترین وتعین کننده ترین پرابلم جبران ناپذیر در هر نهاد )است ؛ ویا باکسیکه عناد شخصی ویا تعصبات زبانی وقومی وقبیلوی ومذهبی وسمتی ومحلی دارد ویا معیار های سیاسی وعقیدتی کهن وتأریخ زده کذشته را محک قرار میدهد وعملکردها وشرائیط مسلط وحاکم تحمیلی دیروزی را محکم گرفته اساس قرار میدهد وگناه  وقصور مشتی مافیای قدرت را بالای همه خشک وتر یک سان وکور وبسته  الزام واتهام میبندد وظاهر قضایا را مینگردو بروی ان حساب میکند واز عمق حقایق ان  اگاهی ندارد واقف نیست؛ چون شناخت ندارد وبا پدیدۀ شناخت اصلأ بیگانه است واگر است نیزیک جانبه از دیگران شنیده است؛ تحقیقی وهمه جانبه علمی  ومستند نیست.  وچون زیرتبلیغات دشمنانش با یک سرو هزار ها زبان مسموم وذهن ان مکدر ومشبوع شده وبه نیروی مادی تبدیل وروح وروان او را تسخیر وشستوشوی مغزی نموده است ودروغ وکذب به زور تبلیغ  در مغزش به یک قدرت مادی و برایش به یک حقیقت مبدل گردیده است وبمانند انتحاریون که با همین روشهای تبلیغی به عقیده وباور اهنین انها مبدل گردیده عمل قتل النفس را وخود کشی ومردم کشی را جائیز ومباه واین جنایت غیر قابل عفوضد بشری وضد اسلامی را راه  رفتن به جنت پذیرفته وآگاهانه خودرا مردار وچندین بیگناه را شهید میسازند    عین بد بینی ونفرت و شگرد غیر عقلانی است  که  ؛   تحت   عنا و ین(حزبی-سیاسی-دنباله رو تند روان وبنیاد گرایان  وغیره ) که بسیار چسپ دارد و ارزان واسان  به نرخ روز به بازارهای سیاسی نشخواروتبادله میگردد؟! از نفوذ ورشد  برخی ازین شخصیتهای شائیسته  آ گاهانه جلو گیری به عمل می آید.ا

 پ : _   واین درحالیست که؛ این گروه وعناصر مخرب حسود و متعصب؛ نا خود آگاه با چنین موضعگیریهای خود در عمل نشان میدهند وعملأ ثابت میسازند که :  اینها هنوز تندرو تر وا فراطی تر وخشن تر از هر افراطگرایانی هستند که ؛ ایشان را تحت همین نام میکوبند وعلیه انها تبلیغ مینمایند ! وبه همان خط تحجر فکری واندیشۀ دگم وجامد  که مورد انتقاد خود انها قرار دارد؛ لمیده اند. ودر گرو همان رفتار های خشن غیر مدنی وموضعگیریهای تنگ نظرانه وخود محوربینیهای حسادت بار ونفرت انگیزپرکین کذشتۀ خود لمیده  بالای همه یکسان فیر مینمایند ویک ملی متر هم از آن پائینتر حرکت نکرده اند ونمیکنند. یعنی به عین موضعگیری وتبلیغ وتخریب دست میازند که دیگران را بنام تندرو وخشن میکوبیدند ومیکوبند.منتها با این تفاوت که،  خودرا به چهره وروشهای جدید امروزی آراسته وبه نرخ روزوبه شکل عوام فریبانه ودیماگوژیک عمل مینمایند که باید از تجارب تلخ دیروزی کمی پند وعبرت میگرفتند که نگرفتند.ا

باقیدارد........و

 

جون/20/13  






June 21st, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي